سيد عابدين نورالديني
آقای هاشمیرفسنجانی باز هم درباره انتخابات سخن گفت و باز همانگونه که پیشبینی میشد، به مقوله «سلامت» انتخابات پرداخت. وی گفته است: «مردم ميخواهند رايشان تاثيرگذار باشد و تزئيني نباشد و ميتوان با فراهم آوردن زمينه يك انتخابات شفاف و سالم، با حضور ناظران و مجريان صالح، اراده مردم را از طريق انتخاب نمايندگان مستقل و قوي توسط خودشان تحقق بخشيد.... براي مردم در حال حاضر بسيار مهم است كه فكر كنند با انجام انتخابات شرايط و امكانات كشور به نمايندگان واقعيشان واگذار و مسائل به تدريج حل خواهد شد».
انتظار این حرفها از آقای هاشمی بعید نبوده و نیست. در سالهای اخیر درباره این اظهارات متناقض با شخصیت آقای هاشمی، بسیار گفته و نوشتهاند و در کمال حیرت تداوم این روش را از ایشان دیدهاند. عمده محور انتقادی فعالان سیاسی از این قبیل اظهارات آقای هاشمی، عدم تناسب محتوای این گفتهها با کردار و سابقه رفسنجانی بوده است.
بدیهی است هر بیانی آنگاه به نتیجه مطلوب در اذهان میرسد که از منبعی همجنس با محتوا گفته شود. این مهم درباره آقای هاشمی صدق نمیکند و به عبارت بهتر و امروزی، این حرفها به آقای هاشمی نمیآید! فعالان سیاسی در ایران بویژه آنان که از برخی مناسبات در سطح کلان قدرت باخبرند، همواره اذعان دارند هاشمیرفسنجانی معتقد به نوعی تصمیمسازی بر مبنای اصول الیگارشیک است. شرکت حداقلی در انتخابات و تحدید شرکتکنندگان به طبقه مرفه و تحصیلکرده، برونداد این تفکر است.
این اعتقاد در انتخابات ریاستجمهوری ششم به خوبی رویت شد. در این سالها این موضوع به مراتب به ایشان گوشزد شد تا اندکی لسانش را به واقعیات نزدیک کند. اما متاسفانه هر بار مشاهده میشود آقای هاشمیرفسنجانی بدون اعتنا به این انتقادات و واقعیتها، راه خود را دنبال میکند. هاشمیرفسنجانی بازیگر زیرکی است. آنقدر زیرک که اعراب منطقه که مناسبات بسیار خوبی نیز با او دارند، القابی را برایش برگزیدهاند. او یک سیاستمدار قدرتمحور است. سیاستورز نیست. سیاستگذار است. بر جریان است نه در جریان. بر همین اساس قابل پیشبینی است که او اینگونه مواضع را بهرغم وقوف همگانی بر غیرمنصفانه بودن آن، دنبال کرده و میکند. اما چرا؟
اگر قرار بر مراعات قواعد بازی سیاسی باشد، هاشمیرفسنجانی اینک باید در موزه سیاست جستوجو میشد. شاید این سخن تا حدودی گران به نظر برسد اما میتوان گزارههای اثباتی آن را یک به یک مثال آورد. 14 سال است فضای رقابت انتخاباتی در ایران متاثر از دوگانه "هاشمی – ضدهاشمی" است.
به عبارت صریحتر و سادهتر، هر کاندیدای زیرکی سعی بر آن دارد تا خود را نماد سویه انتخاباتی «ضدهاشمی» معرفی کند. حتی پیروز انتخابات ریاستجمهوری هفتم که از قضا مورد حمایت هاشمی بود نیز توانست از همین رهگذر قبای ریاست بر تن بپوشد! یعنی نزدیکان هاشمی که طراحان برنامههای تبلیغاتی خاتمی بودند، رمز پیروزی او را «نقد هاشمی» میدانستند!
این واقعیت از 14 سال قبل تاکنون پابرجاست و نمونه بارز آن انتخابات ریاستجمهوری دهم است که به اعتقاد بسیاری از آگاهان، رمز رای 25 میلیونی احمدینژاد، اشاره به مناسبات اقتصادی فرزندان هاشمی بود. این واقعیت بیانگر نوعی تصور خاص از هاشمی و فرزندانش در اذهان مردم است. تصوری که متاسفانه همچنان پابرجاست. این یک واقعیت دردناک برای یک سیاستمدار است که قدرت دافعه او موجب ایجاد جاذبه برای دیگران میشود.
این همان واقعیتی است که هاشمی اگرچه تنها یک بار و آن هم در انتخابات ریاستجمهوری هفتم از آن سود جست اما به مرور برایش به یک کارت باخت همیشگی مبدل شد. هاشمی از این واقعیت گریزان است و با ایجاد شائبه در سلامت انتخابات، به دنبال زیرسوال بردن این واقعیت است. او خود را فراتر از آن میداند که درگیر تفسیر نتایج انتخابات شود. هاشمی زیر میز بازی میزند. او انتخابات را مخدوش جلوه میدهد یا گلایهاش را پیش خدا میبرد یا در انتخابات اخیر، قبل از برگزاری انتخابات، آتش وعده میدهد! با این کارها او زمین بازی را به هم میریزد و فضای مطلوب خودش را ترسیم میکند. در این شیوه بروز یک رفتار عقلانی منطبق با واقعیات، یک انتظار غیرمحتمل است. این رفتار هاشمی به یک کپسول هوا میماند. این کپسول را از هاشمی بگیرند، نمیتواند در فضای واقعی تنفس کند.
در بالا به شکستهای پیدرپی هاشمی اشاره و تصریح شد که هاشمی اگر واقعیات را بپذیرد، باید به موزه برود. یکی از دلایل این موضوع بیان شد که همان عدم اعتقاد پایدار و تثبیت شده مردم به او است. دلیل دیگر را باید در سویه دوم شخصیت سازس هاشمی جست. او همزمان که یک سیاستمدار سیاستگذار است اما یک روحانی بانفوذ نیز هست که تا چندی پیش ریاست عالیترین مجمع مشورتی روحانیون در ایران را به عهده داشت.
با این حال عزل هاشمی از این سمت که با رای قاطع خبرگان صورت گرفت، حکم افت اعتبار وی نزد روحانیون ارشد بود. بدینترتیب وی عملا در هر دوسویه اعتبار خود، یعنی مقبولیت مردمی و مشروعیت حکومتی دچار تنازل غیرقابل بازگشت شد. هاشمی عملا بال پروازی برای ادامه فعالیت سیاسی آن هم در سطح سیاستگذاری ندارد. این واقعیت است اما هاشمی نمیپذیرد. از تقلب حرف میزند. از اینکه مردم نمایندگان واقعی خود را جستوجو میکنند. از انتخابات سالم و شفاف میگوید و میگوید؛ انگار در عالم دیگری است. شاید با یک مثال بهتر بتوان توضیح داد. البته یک مثال آن هم بر پایه تشابهات «رفتاری».
قیام سراسر لیبی را فراگرفته بود اما قذافی در کمال خونسردی خطاب به خبرنگاران خارجی، مردم انقلابی را طرفداران خود میدانست! آیا وقتی قذافی چنین حرفی زد، کسی به فکر اقامه برهان برای نقض گفته او بود؟
منبع: وطن امروز
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : هاشمي و قدرت دافعهاش, سيد عابدين نورالديني, سلامت انتخابات, راي تاثيرگذار, انتخابات شفاف و سالم, مبنای اصول الیگارشیک, سیاستمدار قدرت محور, ,